سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هرگاه مؤمن خود را از دنیا خالی کند، والا گردد وشیرینی دوستیِ خدا را دریابد و از نظر اهل دنیا، گویی دیوانه به شمار آید؛ حال آن که شیرینیِ دوستی خدا، با آن مردم درآمیخته است و در نتیجه، به غیر از او نمی پردازند.با خودم را از دل هایشان برخواهم کَند . [امام صادق علیه السلام]

kowsar
نویسنده :  

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هربار به فرشتگان این گونه می‌گفت : می‌آید ؛ من یگانه  گوشی هستم  که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگه می‌دارد .

و سرانجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنیا نشست .

فرشتگان چشم به لب‌هایش دوختند . گنجشک هیچ نگفت...

 و خدا لب به سخن گشود:با من بگو از آن‌چه سنگینی سینه‌ی توست!

گنجشک گفت: لانه ی کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی‌هایم بود و سرپناه بی کسی‌ام ؛ تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می‌خواستی؟ لانه ی محقرم کای دنیا را گرفته بود؟

و سنگینی بغضی راه کلامش را بست...

سکوتی در عرش طنین انداخت...

فرشتگان همه سربه زیر انداختند...

خدا گفت: ماری در راه لانه‌ات بود ؛ باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون کند . آن‌گاه تو از کمین مار پر گشودی.

گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود ...

خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه‌ی محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام برخاستی!

اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگهان چیزی درونش فرو ریخت...

های های گریه‌هایش ملکوت خدا را پرکرد...

 

                                                           گنجشک

******************************************************************

در حسرت دیدار تو دستان نیازم، ای رمز نمازم

یارا بنما، یک نظری سوی نیازم، من غرق نیازم

                                  من مست وصالِ تو شدم

                                             عاشق و پروانه شدم

                                                     سائلِ آواره شدم

              درطلبت ای گلِ زیبا

                                 دردانه‌ی دیبا...

******************************************************************

خوشبختی را در میان شاخه‌های مجنون بید می‌جستم...

ناگهان....

باد آمد و بید را با خود برد!

******************************************************************

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

******************************************************************

اما چه رنجی است لذت‌ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی‌ها را تنها دیدن.

وچه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن!
در بهشت تنها بودن سخت‌تر از کویر است.

******************************************************************

اکنون تو با مرگ رفته‌ای و من این‌جا تنها به این امید دم می‌زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر می‌شوم.عاشق       

این زندگی من است!!!

******************************************************************

وقتی خواستم زندگی کنم راهم را بستند...

وقتی خواستم ستایش کنم گفتند خرافات است...

وقتی خواتم عاشق شوم گفتند دروغ است...

وقتی خواستم گریستن گفتند نا امید است....

وقتی خواستم خندیدن گفتند دیوانه است...

دنیا را نگه دارید می‌خاهم پیاده شوم...!

******************************************************************

هرگز نگذار در کوهپایه‌ها کسی دستت را بگیرد که احساس می‌کنی در ارتفاعات آن را رها خواهد کرد.

******************************************************************

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت سیرت را می‌نگرد...

به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد...

دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...

 


شنبه 87/4/1 ساعت 4:44 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نویسنده
اسلام هک نمی شود
ناب نوشته
فهرست
72524 :کل بازدیدها
4 :بازدید امروز
5 :بازدید دیروز
درباره خودم
kowsar

حضور و غیاب
لوگوی خودم
kowsar
لوگوی دوستان
لینک دوستان
شهدای استان خراسان
سخن دل
رز سفید
اشتراک
 
طراح قالب